?>
وبلاگ تخصصي پزشكي و سلامت | ||
|
بر اساس نتايج يك رأيگيري كه در سال ۲۰۱۳ از سوي Public Policy Polling در ايالات متحده به عمل آمد، ۲۸ درصد از آراء مأخوذ پاسخ مثبت به "سوال آيا به ايلوميناتي باور داريد" داده بودند. كه جاي تأمل دارد. ولي اگر ايلوميناتي تئوري توطئه نباشد چه؟ اگر ايلوميناتي واقعاً وجود داشته باشد، در آن صورت غيرسريترين انجمن سري در جهان خواهد بود. آنقدر در مخفي نگاه داشتن خود ضعيف عمل كرده كه امروزه افراد در سراسر جهان با بهرهگيري از گوگل – و مقداري تخيل – به واكاوي در مورد هويت آن ميپردازند. با اين حال، جديدترين پاسخ “آري” به سوال فوق، نه از جانب راننده تاكسي، بلكه از سوي چهرهاي رسميتر مطرح شده است. پل هلير (Paul Hellyer)، وزير دفاع سابق كانادا، ايلوميناتي را عامل احتكار فناوريهايي خوانده كه بيگانگان با خود به زمين آوردهاند؛ دانشي كه ميتواند وابستگي انسان به سوختهاي فسيلي را پايان دهد. اين كه چرا بايد دارندگان چنين فناوري شگفتانگيزي به جاي گزينههاي جديد و انحصاريتر، روي استخراج سوخت نخنما شدۀ فسيلي سرمايهگذاري كنند، كمي عجيب به نظر ميرسد. ولي از آنجا كه اصليترين نكته در رابطه با انجمنهاي سري و همهفنحريف، مرموز بودن اين قبيل تشكيلات است، شايد چنين رفتاري ابداً غيرمنتظره محسوب نشود. شايد خود ايلوميناتي نيز همانند راز بزرگ زمان ما – نظريه كوانتوم – باشد: اگر فكر ميكنيد مفهوم آن را متوجه شدهايد، در اشتباه هستيد! تقليد ساده است، ولي از سوي ديگر، اطمينانبخش نيز ميباشد. بهتر است بدانيم كه ما بسيار معقولتر و منطقيتر از اين نظريهپردازان توطئه ميباشيم كه آشكارا در اوهام خود دستوپا ميزنند. مسئله اينجاست كه اين افراد نه از نظر نوع، بلكه از جهت “درجه” با ما كمي تفاوت دارند. دليل اين كه چرا مردم معتقد به وجود ايلوميناتي تشكيلات سري هستند كه كنترل جهان را در دست دارند، به طبيعت انسان باز ميگردد. ما مدام در حال جستوجوي الگوها و مأموريت [ديگران] هستيم. الگويابي براي بقاي انسان ضروري است. به علاوه، پيامدهاي منفي ناشي از ديدن الگوها در جايي كه اصلاً وجود ندارند، خيلي كمتر از ناديده گرفتن الگوهاي واقعي ميباشد. اگر نياكان ما درنمييافتند كه وا گذاشتن غلات به حال خود موجبات تباهي محصول را فراهم ميآورد، در همان هزاران سال قبل، از شدت گرسنگي منقرض ميشدند. ولي اگر همين مردم اعتقاد پيدا ميكردند كه با قرباني يك بز ميتوان احتمال بارندگي را افزايش داد، در بدترين حالت صرفاً مقداري گوشت دور ميريختند (فقط قرباني ميكردند، گوشت آن مصرف نميشد). فرض نمودن مأموريت (agency) در چنين مواردي، بسيار كمككننده است. ما هيچگاه نميتوانيم از كارهاي بقيه سر در بياوريم، مگر در صورتي كه انگيزهاي را به هر كار نسبت دهيم. ولي حتي اگر انگيزۀ آگاهانهاي نيز در كار نباشد، با استفاده از نظريه “وضعيت قصدمندي” (intentional stance)، كه توسط دنيل دنت (Daniel Dennett)، فيلسوف آمريكايي، پيشنهاد شده است؛ ميتوانيم به درك پايهاي از رفتار ديگر موجودات برسيم. براي مثال، اگر “طلب نور خورشيد” و يا “تلاش براي گلدهي” را انگيزهاي براي گياهان در نظر بگيريم (ولو ناخودآگاه)، در آن صورت خواهيم توانست رفتار گياهان را تا حدودي درك نماييم. هنگامي كه چنين ساز و كارهاي شناختي در انسان به شكلگيري مشكلاتي ميانجامد، آنها را “آسيب” ميناميم. به عنوان نمونه، پاريدوليا (pareidolia) نوعي پديدۀ روانشناختي است كه با ميل به مشاهدۀ الگو در دادههاي كاملاً تصادفي همراه است؛ مثل ديدن چهرۀ عيسي مسيح روي بيسكويت و يا استخراج تاريخ شروع آخرالزمان از شمارۀ تأمين اجتماعي دونالد ترامپ! هر چند، اگر منطقي به قضيه نگاه كنيم، اين نوع از ساز و كار هميشه با خطا همراه است. تفاوت بين يك فرد عادي با فرد داراي پاريدوليا، در حساسيت مازاد دومي نسبت به مشاهدۀ الگوهاست كه ممكن است به بروز مشكلاتي در عملكرد بينجامد. به طريقۀ مشابه، افراط در شناسايي مأموريت و نسبت دادن انگيزه، نه يك اختلال باليني، كه يك وضعيت انساني است (بدين معني كه از خصوصيتهاي انسان است). به علاوه، استفادۀ بيش از حد از چنين ساز و كارهاي شناختي پايه، نه تنها بيمارگونه نيست، بلكه نيازي كاملاً قابل درك محسوب ميشود. دنيا بسيار پيچيده و سر در گم كننده است و هر يك از ما سعي در سادهسازي آن داريم. به همين دليل است كه رشتههايي نظير علوم اجتماعي، اقتصاد و روابط بينالملل پايهگذاري شدهاند. كسب تخصص در اين رشتهها به آموزش، زمان و استعداد نياز دارد، كه خيليها آن را در خود نمييابند. از همين رو، تعجبي ندارد اگر اغلب با عجله و بدون تأمل كافي به قابل درك سازي دنيا براي خود ميپردازيم. به جاي اين كه هلير و امثال او را از ذهنمان پاك نماييم، بهتر است كمي به خود آماده و ببينيم آيا تفكر ما نيز از ضعفهايي مشابه رنج ميبرد يا خير. در بسياري از موارد، نسبت دادن توان برتر به “تشكيلاتي سري كه كنترل دنيا را در دست دارد”، نه تنها غيرعادي نيست، بلكه نشانۀ آگاهي محسوب ميشود؛ ولي مادامي كه اين سازمان همهفنحريف يك غول اقتصادي، مجتمع نظامي صنعتي، و يا شركت داروسازي به حساب آيد [نه يك انجمن سري]. (البته “نشانۀ آگاه بودن” بدين معني نيست كه مجازيم اين دسته از شركتها را حاكمان زمين بدانيم. همانطور كه ميدانيد “شبهه” يكي از نشانههاي تفكر در انسان است). ما نميگوييم كه ايدههاي فوق به اندازۀ ايدۀ ايلوميناتي نامعقولاند. در حقيقت، اين تفاوتها هستند كه موجب ميشوند چشمانمان را به روي مشابهتها ببنديم. اين نكته كه تئوريهاي توطئهي كوچكتر ريشه در حقيقت دارند (براي مثال سهام شركت اپل فلان قدر است) باعث ميشود افراد نتوانند قدرت واقعي و محدود را از نيروي محض و تخيلي افتراق دهند. تفاوت بين سوژههايي كه تأثير جهانشمول دارند با آنهايي كه واقعاً داراي تأثير جهانشمولاند، گاهي كم و گاهي مبرهن است. درس نادرستي كه ميتوان از كل اين داستان گرفت اين است كه هر كسي را كه نوعي نيروي ناديدني را تأثيرگذار ميخواند، ديوانه بناميم. هليرهاي جهان ما، هزينهاي است كه به منظور زير سؤال بردن نظم بارز و رو كردن دست آنهايي ميپردازيم كه تمام منافع دنيا را براي خود ميخواهند. هنگامي كه به دنبال حقيقت ميگرديم، با ديوانگي نيز همنشين ميشويم. با اين وجود، در دنيايي كه قدرت مخفي كاملاً واقعي است، تنها شيوۀ عاقلانۀ انديشيدن، همين است. منبع مطلب: https://virtualdr.ir/59108-who-are-the-illuminati/
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۳ فروردين ۱۳۹۹ ] [ ۰۸:۵۲:۰۶ ] [ شاريس ]
|
|
[قالب وبلاگ : لیمو بلاگ] [Weblog Themes By : themzha.com] |